به یاد دوستان...
نوشته شده توسط : میترا

 

برای ماندنش به خدا التماس کرد
 از خدا خواستم از حمایت ما رو برنگرداند که من بی اوهیچم
 نیمه شب ها برایش دعا کردم آه کشیدم ولی اورفت و خدا گریه هایم را نشنید
        وندیدو دعا هایم را نشنید و  مورد اجابت قرار ندادو اورا برد و ان زمان بود که من از همه وهر چه داشتم بریدم 
 و های های گریستم و او رفتومن فقط ناظر رفتن او بودم رفتنیکههیچ امیدی به بازگشت آن ندارم ونخواهم داشت وامروزمن او را برای همیشه از دست دادهام نه می توانم او را حس کنمو نه در آغوشبگیرم





:: بازدید از این مطلب : 480
|
امتیاز مطلب : 70
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
تاریخ انتشار : دو شنبه 5 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: